آناهیتا سمیعی آشتیانیآناهیتا سمیعی آشتیانی، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

شاه پریون مامان و بابا

داستان فرشته مهربون و جایزه......

1393/5/14 16:08
نویسنده : مامان آنا
306 بازدید
اشتراک گذاری

3 روز از رفتن آناهیتا جون نگذشته بود که خوردیم به تعطیلات 4 روزه ی عید فطر.شنبه شد و ظهر به مهدکودک رفت، حول و حوش ساعت2 بود که از مهدکودکش زنگ زدند که آناهیتا میخواد با مامامنش حرف بزنه گوشیشو داد بهش و دیدم با بغض میگه مامان دلم برات تنگ شده.کلی باهاش صحبت کردم.رفت تا با بچه ها بازی کنه....امروز گذشت.

فرداش اصلا دلش نمیخواست بره رفت خونه مامان بزرگش(ناهید خانم)،روز بعدش هم با اصرار خودش اومد پیش من.

دیدم اینطوری نمیشه،چون عادت میکنه و ممکن برای مدرسه اش هم سخت بشه.خلاصه، بعداز ظهرش زنگ زدم به مهدش و با مربیش صحبت کردم.مربیشم گفت باید از فرشته ی مهربون کمک بگیریم!!!!خوشمزه

بعداز ظهر که اناهیتا رو دیدیم بهش گفتم،آنا فرشته مهربون دیده مهد نمیری یه جایزه ی خوشگل خریده داده دست خانم معلمت.به من هم گفته فردا با آناهیتا بیا ببینیم چی براش اورده.آناهیتا هم با خوشحالی گفت مامان یعنی تو هم فردا میای.محبتبوس

امروز باباش رفت یه بازی فکری خریدو با هم بردیم مهدکودکش.یواشکی کادو رو دادم به مربیش،اما چون باباش موقع خرید جایزه نتونسته بوده از آناهیتا مخفیش کنه،وقتی مربیش خواست جایزه فرشته ی مهربون و بهش بده آناهیتا گفت خانم معلم من دیدم فرشته ی مهربون جایزه مو گذاشته بود توی مغازه و بابام اونو از آقاهه گرفت......خنده

پسندها (1)

نظرات (0)